ღ خــــدای مـــهربـــانم ღ

✿ پـنجـــــره ای رو بـــه خــــــدا ✿

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تسکینه ؛ پرستیدن تجارت نیست

ღ خــــدای مـــهربـــانم ღ

چـــشمــه ی زلال بـــی پـــایـــان !

ایــــنبــار شـــده ای چـــند قـــطره اشکــــ

در اعمـــاق یکـــ روح ..

در ابـــر نـــمای منبســط چشــم ها !

واژه ها تو خالی اند...

گستردگی در تـــــو ست.

گل های خشکیده در گلدان دیگر با هیچ بارانی سیراب نمیشوند...

خـــدایـــا !

هــوای تـــو، هـــوش از ســـر طـــبیعتـــ بـــرده !

چــــه رســـد بـــه مـــن...

کــمی مــا را بــه خــود نـــزدیکــ تــر کــن

 



نظرات شما عزیزان:

سعید
ساعت15:38---12 تير 1393
سلام.وبت عایه.به منم سر بزن

☂ پســــرک بــــــارانــﮯ ☂
ساعت0:05---22 بهمن 1392
آمین

قشنگ بود
پاسخ:ممنون


مسعود
ساعت15:59---15 بهمن 1392
دمت گرم

خیلی زیبا بود

اینم لایک


پاسخ:ممنونم


لیلی
ساعت12:43---15 بهمن 1392
بدوووووووووووووووووووو بیا آپم
پاسخ: میاااام الان عزیزم


لیلی
ساعت12:43---15 بهمن 1392
واااااااااااااااااااااااااااای چه قالب خوشگلی.......




پاسخ:مرسی گلم :))


حمید رضا
ساعت14:08---14 بهمن 1392
الهى...! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى... و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره اى... ........... * .... کاش ما هم کمی به خدا نزدیک تر شویم...... درود بر شما... مثل همیشه زیبا و خدایی و سرشار احساسات پاک... درود...
پاسخ:خیلی ممنونم لطف دارین


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت17:02---12 بهمن 1392
تــــو سکوت می کنـــــی ..

فریاد زمانـــــم را نمی شنـــــوی ..

یک روز ! من سکوت خواهــم کرد ..

و تــــو ، آن روز برای اولین بــار

مفهوم " دیــر شـــــدن " را خواهی فهمیـد ..



" حسیـن پنـــــاهی "



+چه قالبیییییییییییییییییی
پاسخ:مرسی که اومدی نیلوفر گلم


ريحانه
ساعت10:38---12 بهمن 1392
خيلي زيبا بود فدات شم
پاسخ: لطف داری عزیزم :)


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:16---11 بهمن 1392
تورا خودم چشم زدم

بس که نوشتمت میان شعرهایم

بى آنکه اسپند بچرخانم میان واژه هایم
پاسخ: فوق العاده بود


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:15---11 بهمن 1392
بیایید به هم دروغ نگوییم

آدم است

باور می کند

دل می بندد


هزارویک شب
ساعت11:15---11 بهمن 1392
کاش می‌دیدم چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می‌تابانی



بال مژگان بلندت را

می‌خوابانی

آه وقتی که توچشمانت

آن جام لبالب از جان‌دارو را

سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می‌گذرد

روح گل‌رنگ شراب

در تنم می‌گردد

دست ویرانگر شوق

پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر



من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد

رقص شیطان خواهش را

در آتش سبز

نور پنهانی بخشش را

در چشمه مهر

اهتزاز ابدیت را می‌بینم



بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست

کاش می‌گفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:15---11 بهمن 1392
بعضى از حرفارو



باید بزارى وقتى خوب دم کشید بزنى



اینجورى خیلى بیشتر به طرفت مى چسبه



دوستت دارم
پاسخ:فدات بشم من. ماهی :))


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:14---11 بهمن 1392
وقتی قلم به دست می گیرم و از تو می نویسم


دلتنگی چه مزه ی شیرینی دارد


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:14---11 بهمن 1392
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی

دیدار دوباره است


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:13---11 بهمن 1392
آدم ها هرچقدر بزرگتر می شوند

دلشان بیشتر بغل می خواهد

حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند
پاسخ: :((


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:12---11 بهمن 1392
چقدر نگاه کردن به چشم هایت واگیر دارد

هر بار که نگاهت می کنم پر می شوم از عشق


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت11:11---11 بهمن 1392
بی تو خورشید دلم رهگذری ظلمانی ست


آخرین پنجره ام در خطر ویرانیست


هزارویک شب
ساعت11:09---11 بهمن 1392
کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانی

بال مژگان بلندت را
می‌خوابانی
آه وقتی که توچشمانت
آن جام لبالب از جان‌دارو را
سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می‌گذرد
روح گل‌رنگ شراب
در تنم می‌گردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر

من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می‌بینم

بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می‌گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت10:55---11 بهمن 1392
چنان ز پند شما ناصحان زمین گیرم

که گر دوباره نصیحت کنید، می میرم

مرا به خویشتن خویش وانهید که من

نه از قبیله ی زهدم ، نه اهل تزویرم...



محمد سلمانی



سلامـــــ محیایــــــ منــــــــ

با سهـ دلنوشتهـ بروزمـــــ

شادابــــ باشید
پاسخ:سلام عزیزم، اومدم گلم


نفس
ساعت23:46---10 بهمن 1392
سلام وب زیبای داری

بهم سر بزنی خوش حال میشم

یاعلی
پاسخ:چشم اومدم


مسعود
ساعت16:01---10 بهمن 1392
سلام مجدد

چقد کم اپ کردی بعد این همه مدت !!!!!!!!

منم تازه اپیدم

ی سر بیا پیشم

نظر یادت نره

راسی بابت تاخیر بوجود اومده عذر خواهم


پاسخ:سلام، وقت نداشتم، اومدم


هزارویک شب
ساعت11:58---10 بهمن 1392
یکی از فرق های انسان با خدا اینه که :
انسان همه خوبی ها رو با یه بدی فراموش می کنه ولی خدا همه
بدی ها رو با یه خوبی فراموش می کنه .
بیاید یک روز خدا گونه باشیم .


هزارویک شب
ساعت11:56---10 بهمن 1392
هرگز تمامت رابرای کسی رو نکن...بگذار کمی دست نیافتنی باشی،آدمها تمامت که کنند رهایت میکنند!

رها
ساعت10:18---10 بهمن 1392
سلام محیایی مرسی اومدی اجی وب تو ام خوشمله.....
پاسخ:میسی آجی


Kh
ساعت6:27---10 بهمن 1392
تقديم به همه عاشقان خدا ازجمله محياي نازنين!

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم.
پاسخ: فداتون بشم. خیلی ممنونم معلم عزیز :)


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت22:42---9 بهمن 1392
تا دل به برم هوای دلبر دارد

افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد

دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری

دل از دلبر چگونه دل بر دارد...



[گل] فروغی بسطامی





+شبــ بخیر محیا گلمــــــ
پاسخ: شب و روزت بخیر عزیز دلم :)


مریم
ساعت22:40---9 بهمن 1392
خیلی قشنگ بود گلم
پاسخ: مرسی عزیزم


سحر آریایی
ساعت22:18---9 بهمن 1392
در نیست

راه نیست

شب نیست

ماه نیست

نه روز و

نه آفتاب،

ما

بیرون زمان

ایستاده‌ایم

با دشنه‌ تلخی

در گرده‌های‌مان.

هیچكس

با هیچكس

سخن نمی گوید.

كه خاموشی

به هزار زبان

در سخن است

در مردگان خویش

نظر می‌بندیم

با طرح خنده‌ئی ،

ونوبت خود را انتظار می‌كشیم

بی‌هیچ

خنده‌ئی !




پاسخ:عالی بوود


سحر آریایی
ساعت22:17---9 بهمن 1392

پاسخ: فدات گلم


لیلی
ساعت12:40---9 بهمن 1392
نمى دانم چه رابطه ایست بین نبودنت با رنگ ها!!!
دلتنگ تو که میشوم...
زندگى ام سیاه مى شود !


لیلی
ساعت12:40---9 بهمن 1392
روی من شرط ببنــد! تمام ِدلها را رد کـــرده ام !
چشم بسته این قمــــار را می بَرم ..!
دوست داشتن “تـــو” بی دل است!!!!



لیلی
ساعت1:46---9 بهمن 1392
خَستــــه ام….!

امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم…

خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد…


سحر آریایی
ساعت19:59---8 بهمن 1392
سلام محیا جانم



عزیزم مشکل اصلی خود لوکس بلاگه

کامنتدونیت برای نظر گذاشتن خیلی اذیت می کنه

البته قالبت هم کمی محوه

سعی کنی یکی دیگه انتخاب کنی قطعا با مطالب زیبا و دلنشینت زیبایی خاصی به مأوات خواهد بخشید



درود محیای مهربانم



می بوسمت



در امان مهر یکتا خدای مهربانی

بهترین ها از آنت




پاسخ:سلام عزیز دلم. ممنونم گلم وقت داشتم، قالبمو تغییر میدم


نـیـلــوفـ ـ ـ ـر
ساعت13:36---8 بهمن 1392
به باغ گل نرو، از آنجا که باغی از گل در درون داری





بر هزار گلبرگ نیلوفر آبی بنشین





و نگه کن زیبایی را که اندرون داری ...





+سلامــــــ گلمــــــ
پاسخ:سلام نیلوفر عزیزم :)


ريحانه
ساعت10:42---8 بهمن 1392
خيلي زيبا بود.محيا جان خوشا به حالت قلم به اين زيبايي داري
پاسخ: ممنونم عزیزم چشمات زیبا میبینه


علیرضا
ساعت9:07---8 بهمن 1392
تنها سهم من از دنیا
یک باغ تنهایی است
باغی پر از گلهای حسرت.
سالهاست
جغدی پیر
بر بام این باغ لانه کرده
میخواند هر دم
اوازی حزین
از رنج تنهایی.
تنها سهم من از دنیا
اتاق کوچکی است
در باغ تنهايي.
اتاق من لبريز است
از حرفهای ناگفته
دیوارهایش میخوانند هردم
اواز تلخ تنهایی
كه:
با كه بايد گفت
رازهای ناگفته
بر كجا بايد ريخت
اشكهای شور تنهايی


معراج
ساعت8:57---8 بهمن 1392
سلااام

عالی بود خیلی زیبا موفق باشی آبجی گلم
پاسخ: مرسییییی


سحر آریایی
ساعت21:18---7 بهمن 1392
عزیزم منو ببخش که باوبت خیلی مشکل دارم

پریشبم نتونستم درست کامنت بذارم رورگرمو عوض کردم باز هم همین بود



ببخشم خانومی اگر نتونستم اشعار بیشتری برات به ارمغان بذارم

دلیلش اینه




پاسخ: هر وقت اومدی قدمت بالای سر گلم. فکر کنم اشکال از قالب وبمه احتمالا باید عوضش کنم


سحر آریایی
ساعت21:17---7 بهمن 1392


از به دوش کشیدن من خسته شدی
سنگین بودم
از دست هایم خسته شدی
و از چشم هایم
و از سایه ام
حرف هایم تند و آتشین بودند
روزی می آید
ناگهان روزی می آید
که سنگینی ردپاهایم را
در درونت حس کنی
رد پاهایی که دور می شوند
و این سنگینی
از هر چیزی طاقت فرساتر خواهد بود ..

ناظم حکمت




سحر آریایی
ساعت21:16---7 بهمن 1392
آسمان ابری است ! از آفاق چشمانم بپرس



ابر بارانی است ... از اشک چو بارانم بپرس



کشتی دل در کف ِ امواج غم خواهد شکست



نکتـه را از سینه ی سرشار طوفانم بپـرس



در همـه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست



آنچـه را می گویم از آیینه ی جانم بپـرس



آتـش عشقت به خاکستر بدل کـرد آخرم



گـر نداری باور از دنیای ویـرانم بپرس



پرده در پرده همه خنیانگـر عشق توام



شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس



در شب هجـر تو می سوزد چراغ هستی ام



آتش جان مــرا از شعـر سوزانم بپرس



جــز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت



باری از او گــر نپرسی از شبستانم بپرس



چون شفق از گریه چشمانم به مـوج خون نشست



چند و چـون را اینک از آفاق چشـمانم بپرس



حسین منزوی




پاسخ: عالی بود :)


سحر آریایی
ساعت21:10---7 بهمن 1392
سلام محیا جانم



چه زیباست دلربایت ..

به قلم احساس خود توست ؟

آمین آمی

لذتی وافر بردم عزیزم



به امید عطر نگاهش



در امان مهر یکتا خدای مهربانی

بهترین ها از آنت




پاسخ: سلام سحر عزیزم. ممنونم گلم. بله دست نوشت خودمه. مرسی که اومدی


هزارویک شب
ساعت13:45---7 بهمن 1392
غم به نگاه مهربانت نمی آید....

تمام غصه هایت چند؟

همه اش را میدهی؟!

همه ی غم و غصه هایت را میخرم....

به قیمت جانم...

فقط تو خوب باش...

خوبه خوب....


هزارویک شب
ساعت13:43---7 بهمن 1392
آغاز راه همیشه دشوار است

عقاب هم در ابتدای پرواز گاه پر میریزد..

اما در اوج..

حتی از بال زدن هم بی نیاز است...


لیلی
ساعت12:58---7 بهمن 1392
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم

هر کس که می آید



هم دلم را می شکند هم نمازش را



و می رود
پاسخ: عالی بود گلم


مهتاب
ساعت9:38---7 بهمن 1392
@} ;-
پاسخ: فدات عزیزم


مهتاب
ساعت9:36---7 بهمن 1392
می گویند آخر هر خنده گریه

است،بهانه ای جور کن بخندم....بغضم عجیب

گرفته است....
پاسخ:ماهی تو. بخند دیگه :((


مهتاب
ساعت9:34---7 بهمن 1392
دیگر بهار هم سرحالم نمی کند

چیزی شبیه معجزه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار

وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند


پاسخ: عالی


مهتاب
ساعت9:32---7 بهمن 1392
سلام محیای نازم

خیلی قشنگ بود عزیز دلم

این کد امنیتی اعصاب نذاشته برای من!!

همش میگه اشتباهه
پاسخ: سلام عزیزم. ممنووونم. :)


باران
ساعت23:05---6 بهمن 1392
منو خدا سوار یک دوچرخه شدیم

من اشتباه کردم و جلو نشستم

فرمان دست من بود و سر دو راهی ها دلهره مرا میگرفت

تا اینکه جایمان را عوض کردیم

حالا آرام شدم و هر وقت از او میپرسم که کجا میرویم؟

برمیگردد و با لبخند می گوید:"تو فقط رکاب بزن"

عالی


پاسخ: مرسی باران عزیزم :)


شهاب الدین
ساعت21:58---6 بهمن 1392
"نعم المولی و نعم النصیر"را گفتن آسان است...هنر این است که او بگوید چه بنده نیکویی!!حسرت"نعم العبد"شنیدن را بر دلمان نگذار,"نعم المولی"!

عذر خواهی منو بابتاینکه نگرانتون کردم بپذیرید..
پاسخ: خواهش میکنم. از حضورتون متشکرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, ] [ 12:2 ] [ محیا ] [ ]